یه خونه ساده ولی با دیوارای کاگلی
وقتی میگم مال کیه
میگن آقا مولا علی
توی حیاط خونشون شقایقای پرثمر
وقتی میگم اینا کین
میگن عزیزای پدر
یه گوشه از حیاطشون
نور خدا و زمزمست
وقتی میگم که اون کیه
میگن که بانو فاطمه است
میگم چقدر این آشناست
مثال نور سرمده
به من میگن نمیدونی که دختره محمده
دیدن اون سعادته
هزار و یک عبادته
چرا شکسته قامته
میگن خودش حکایته
دوباره روز رفتن و کبوترا اذون میگن
دوباره یاس پرپر و بهم دیگه نشون میدن
وقتی که چشم کوچه ها از این زمونه خسته شد
پرستو پرشکسته و نفس تو سینه بسته شد
فاتح خیبرو به زور جلوی چشمای همه
میبردنش تا بزنن زخمی به زخم فاطمه
تاریخ : جمعه 92/1/30 | 10:40 صبح | نویسنده : همه جوره از همه جا | نظرات ()
.: Weblog Themes By Pichak :.