گر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟
ا اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!
و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند. کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزار
ا
1- سوء استفاده و بهره برداری (بعضاً افراطی) از اعتقادات مخاطبین
2- طرحهای هرمی (یک به چند) که میتواند به سرعت (به صورت تابع نمائی) یک پیام را تبدیل به میلیونها عدد کند!
3- همراه نبودن با هیچ سند و مدرکی دال بر معتبر بودن ادعاهای مطروحه در آنها (رفع مشکلات، استجابت دعا، گرفتار شدن در صورت
4- تعارض ادعاهای بسیاری از آنها با متون معتبر دینی، عقل سلیم و منطق
اما در عین حال این جهل نوشته های مدرن دارای چند خصوصیت منحصر و جدید هم هستند:
1- ارسال آنها به سادگی فشردن چند کلید است و بنابراین در صورت همراهی دریافت کنندگان کم توجه با انتشار دهندگان اولیه آنها، با
2- روز به روز بیشتر به محتوا و لایه های تمسخر و توهین آمیزشان که با ظرافت در بطن متن پنهان شده اند افزوده میشود. آیا واقعاً
3
ضمناً برای آنکه یک تفاوت عمده با ارسال کنندگان مطالب فوق الذکر داشته باشم، به شما تضمین میدهم اگر آن را برای کسی بفرستید یا
موفق باشید
چرا خانم ها بعد از ازدواج خیانت می کنند؟
انتقام جویی
گاهی بی وفایی یک زن از حس انتقام جویی او ناشی می شود. گاهی زنان بر خلاف میل باطنی خود به شوهر خود خیانت می کنند تا به او بفهمانند حس مورد خیانت قرار گرفتن چه قدر دردناک است. و جالب اینکه در خیلی از موارد این حربه زنان جواب می دهد. دکتر بنی وِیل می گوید " مردها به اندازه زنان احساساتی نیستند بنابراین در اکثر مواقع درد و رنج ناشی از خیانت همسر را درک نمی کنند، مگر اینکه خودشان طعم آن را بچشند." زنان با این کار در واقع می خواهند شرایطی برابر با شوهر خود داشته باشند چون احساس می کنند آنچه تا به حال به آن پایبند بوده اند دیگر اعتبارو ارزشی ندارد.
بی تفاوتی همسر
گاهی بی وفایی زنان از احساس نادیده گرفته شدن یا بی تفاوتی همسر نسبت به مسائل و مشکلات ناشی می شود. روث هوستون، کارشناس و موسس سایت معتبر infidelityAdvice.com، می گوید " اکثر زنان ابتدا سعی می کنند به همسرشان بفهمانند که مشکلی وجود دارد و چیزی آنها را ناراحت کرده است. اما اگر شوهر متوجه این اشارات غیرمستقیم نشود، به همسر خود بی اعتنایی کند یا گلایه های او را جدی نگیرد، زن به خیانت روی می آورد چون احساس می کند راه دیگری نمانده است."
احساس ناامنی و خلاء عاطفی
زنان نیاز دارند که دوست داشته شوند و مورد تحسین و قدردانی قرار گیرند. مییرز، کارشناس خانواده، می گوید " خیانت معمولاً زمانی اتفاق می افتد که زنی احساس کند آن طور که باید و شاید مورد علاقه و توجه همسرش قرار نمی گیرد و همسرش قدر او را نمی داند. معمولاً زنان به سمت مردهایی دیگر جذب می شوند چون از زبان آنها تعریف ها و تحسین هایی را می شنوند که از زبان شوهر خود نمی شنوند." زنان دوست دارند همیشه به چشم همسرشان خاص و فوق العاده باشند و تشنگی و عشق او را احساس کنند.
بازگشت به روابط قبلی
میرز می گوید " بازگشت به روابط قبلی راهی آسان برای یافتن کسی است که بتواند کمبودهای زندگی زنان را برای مدتی کوتاه جبران کند. البته این راه حل بسیار مقطعی است و نمی تواند تاثیر ماندگاری داشته باشد. البته آنچه زنان می خواهند شخص قبلی نیست بلکه یا احساساتی است که در رابطه قبلی تجربه کرده اند و یا دیدی است که در آن زمان نسبت به خود داشته اند." به عقیده ویل " بازگشت به روابط گذشته باعث می شود زنان احساس جوانی، سرزندگی و جذابیت کنند. "
رابطه طولانی و یکنواخت
اکثر زوج هایی که برای مدت طولانی با هم زندگی کرده اند، کم کم احساس می کنند آن حرارت و عشق روزهای اول را ندارند. بومن، کارشناس خانواده، می گوید " روزهای اول یک رابطه زمانی هستند که احساس می کنید انتخاب شده اید و مورد توجه و علاقه هستید. اما در مورد روابط طولانی قضیه کاملاً متفاوت است چون دیگر هورمون هایی که در اوایل رابطه با دیدن طرف مقابل در بدنتان ترشح می شد کمتر شده اند." البته این مشکل اجتناب ناپذیر نیست و تکنیک هایی برای مبارزه با احساس یکنواختی و تولید دوباره هورمون ها وجود دارد. مثلاً می توانید هر روز همسر خود را به مدت 20 ثانیه در آغوش بگیرید و حرف های عاشقانه بزنید. ویل می گوید " نکته جالب اینکه عدم وجود اختلاف و مشاجره همیشه نشان خوبی نیست. دعوا و جدل گاهی عشق ما را بیشتر می کند. آمار نشان می دهد زوج هایی که همیشه رابطه ای آرام و بدون تنش دارند بیشتر در معرض خطر خیانت و بی وفایی هستند."
ترس از خیانت شوهر
بسیاری از زنان خیانت و بی وفایی را جزئی جدایی ناپذیر از شخصیت مردان می دانند و به همین دلیل همیشه دچار استرس و ترس هستند، حتی اگر شوهرشان واقعاً به آنها خیانت نکند. گاهی بی وفایی و شروع یک رابطه مخفیانه راهی است برای کاهش این اضطراب.
روابط زناشویی سرد و یکنواخت
زوج هایی که برای مدت طولانی در کنار هم زندگی کرده اند معمولاً از یکنواختی و سردی روابط جنسی شکایت می کنند. در پژوهشی که در سال 2010 صورت گرفت، 81 درصد از زنان می گفتند روابط زناشوییشان سرد و قابل پیش بینی شده و دیگر جذابیتی ندارد. مِیِر می گوید " گاهی زنان برای ایجاد تنوع و تجربه های جدید مرتکب خیانت و بی وفایی می شوند."
نبود نقاط مشترک
اگر زنی احساس کند که دیگر دغدغه یا علاقه مشترکی با شوهر خود ندارد، ممکن است به طرف کس دیگری جلب شود که این دغدغه ها و علایق را دارد. اکثر زوج ها در روزهای اول آشنایی احساس می کنند کسی را پیدا کرده اند که مثل آنها فکر می کند و با آنها همدل و همفکر است. اما در بسیاری از موارد بعد از چند سال این احساس از بین می رود. هوستون می گوید " بعضی از زنان برای مبارزه با احساس تنهایی و خلاء به بی وفایی روی می آورند. "
بیماری
زنانی که به بیماری ها خطرناک مانند سرطان سینه مبتلا می شوند، ممکن است ناگهان دیدی متفاوت به زندگی پیدا کنند، همه قسمت های زندگی خود را از اول مرور کنند و به مرگ و نیستی بیشتر فکر کنند. بومن می گوید " بدتر اینکه این زنان ممکن است احساس کنند درست زمانی که بیش از همیشه به شوهرانشان نیاز داشته اند تنها مانده اند و دیگر مورد توجه شوهرانشان نیستند. احساسات این زنان آسیب پذیر می شود و برای جبران این کمبودها و احساسات منفی به خیانت روی می آورند. این احتمال هم وجود دارد که احساس کنند زمان زیادی برایشان باقی نمانده و باید از زمانی که دارند بیشترین استفاده را بکنند. "
جلب توجه و ماجراجویی
ویل عقیده دارد " زنان ممکن است احساس کنند که کسی قدر آنها را نمی داند. آنها همه زمان خود را به کارهای خانه اختصاص می دهند، کارهای خانه را انجام می دهند، از بچه ها مراقبت می کنند... حتی بسیاری از آنها بیرون از خانه هم کار می کنند. آنها می خواهند مورد احترام قرار بگیرند و ارزش زحمت هایشان شناخته شود." هوستون می گوید " زنان همچنین به دنبال کمی هیجان و سرگرمی در زندگی هستند . بسیاری از این زنان تنها به کمی محبت و توجه نیاز دارند. زنی که در زندگی زناشویی خود از شادی و هیجان و تنوع کافی برخوردار باشد و رابطه ای گرم و صمیمی با شوهر خود داشته باشد هرگز خیانت نمی کند."
آنکه باید به دادمان برسد، آمد و از کنارمان رد شد مثل دیوانه زل زدم به خودم، گریه هایم شبیه لبخند است چقدَر شب رسیده تا مغزم، چقدَر روزهای ما گند است! من که مفتم! اگرچه ارزانتر!!، راستی قیمت شما چند است؟! از تو در حال منفجر شدنم، در سرم بمب ساعتی دارم شب که خوابم نمی برد تا صبح، صبح، سردرد لعنتی دارم همه از پشت خنجرم زده اند، دوستانی خجالتی دارم!! قصّه ی عشق من به آدم ها، قصّه ی موریانه و چوب است زندگی می کنم به خاطر مرگ، دست هایم به هیچ، مصلوب است! قهوه و اشک... قهوه و سیگار...، راستی حال مادرت خوب است؟! اوّل قصّه ات یکی بودم، بعد، آنکه نبود خواهم شد گریه کردی و گریه خواهم کرد، دیر بودی و زود خواهم شد مثل سیگار اوّلت هستم، تا ته ِ قصّه دود خواهم شد مادرم روبروی تلویزیون، پدرم شاهنامه می خواند چه کسی گریه می کند تا صبح؟!، چه کسی در اتاق می ماند؟! هیچ کس ظاهرا ً نمی فهمد!، هیچ کس واقعا ً نمی داند!! دیدن ِ فیلم روی تخت کسی، خواب بر روی صندلی و کتاب انتظار ِ مجوّز ِ یک شعر، دادن ِ گوسفند با قصّاب!! - «آخر داستان چه خواهد شد؟!»، خفه شو عشق من! بگیر و بخواب!! مثل یک گرگ ِ زخم خورده شده، ردّ پای به جا گذاشته ات کرم افتاده است و خشک شده، مغز من با درخت کاشته ات! از سرم دست برنمی دارند، خاطرات ِ خوش ِ نداشته ات سهم من چیست غیر گریه و شعر، بین «یک روز خوب» و «بالأخره»! تا خود ِ صبح، خواب و بیداری، زل زدن توی چشم یک حشره مشت هایم به بالش ِ بی پر!، گریه زیر پتوی یک نفره با خودت حرف می زنی گاهی، مثل دیوانه ها بلند، بلند... چونکه تنهاتر از خودت هستی، همه از چشم هات می ترسند پس به کابوسشان ادامه نده، پس به این بغض ها بگیر و بخند ساده بودیم و سخت بر ما رفت، خوب بودیم و زندگی بد شد آنکه باید به دادمان برسد، آمد و از کنارمان رد شد! هیچ کس واقعا ً نمی داند، آخر داستان چه خواهد شد! صبح تا عصر کار و کار و کار، لذت درد در فراموشی به کسی که نبوده زنگ زدن، گریه ات با صدای خاموشی غصّه ی آخرین خداحافظ، حسرت ِ اوّلین هماغوشی از هرآنچه که هست بیزاری، از هرآنچه که نیست دلگیری از زبان و زمان گریخته ای، مثل دیوانه های زنجیری همه ی دلخوشیت یک چیز است:اینکه پایان قصّه می میری...
سید مهدی موسوی
مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !
نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …
و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!
.: Weblog Themes By Pichak :.